سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/6/15
11:18 صبح

شعر

بدست فصل رویش در دسته

صدا بی صدا

تو صدا میزنی

و من دست هایم

در جیب های خالی ام

گم می شود

من چگونه تو را

پیدا کنم

وقتی در جیب هایم گم شده ام؟!

 

اطلسی ها! چه خبر؟

اطلسی ها چه خبر؟

بسته اید بار سفر

مثل اینکه دلتان افسرده است

رنگ تان پژمرده است

مگر این باد کویر، به تن تان خورده است؟!

اطلسی ها چه خبر؟

من از این رفتن تان بی خبرم

من هنوز پشت دیوار شما منتطرم

که زمستان برود

که زمستان برود

عاشقانه

خودم را عاشقانه صدا می زنم

و

احساس شیشه ایم انگار

در تنهائیم ترک می خورد

م . نیلوفری

 

حباب

جهان دهکده ای، اضطراب انسانها

هجوم وحشت و بحران، عذاب انسانها

مبانی نظری، ایسم های رنج آور

و گفت و گوی تمدن مآب انسانها

و گفت و گوی جهانی، تب دموکراسی

کنار کوره ی مرگ و مذاب انسانها

مدینه یا مدنیت؟ نه پس مدرنیته

کجا نوشته شد آیا کتاب انسانها؟

بلوک غرب، جنایت، جهان یک قطبی

و روی سوزن قدرت، حباب انسانها

شروع عصر حقوق بشر، پرانتز باز

مساوی است حقوق طناب انسانها

کدام دهکده؟ این اولین بیابان است

 که می رسد به کویر و سراب انسانها

چه فرق می کند انسان، سپید، زرد، سیاه

چه فرق می کند آیا نقاب انسانها؟

زمین به دور سرم چرخ می خورد از چیست؟

 هجوم عقربه ها و شتاب انسانها

در انتظار تو تا چند پاکت سیگار

چه وقت می رسی ای آفتاب انسانها؟

                                  هادی خوانساری

و چه کس می داند

و چه کس می داند

راز نشکفتن این غنچه ی پژمرده ی دل

راز تنهایی این سرو بلند؟

و چه کس خواهد گفت

حسّ این خانه ی بی پنجره را

حس این مرغ گرفتار قفس؟

و چه کس می گرید

از برای دل تنها و غریب

از برای غم هر روزه ی بی همنفسی؟

و چه کس می پرسد

حال آن سنگ که از قله به پایین افتاد

حال آن قطره که از جوی به بیرون افتاد؟

                                   حسین منهجی